تبادل شعار در ”جنگ خانوادگی“
ا. م. شیری ا. م. شیری

در خبرها آمده بود که، در پایان نماز جمعه ٢٦ تیر تهران به امامت آقای هاشمی رفسنجانی، طرفداران خط سبز، جواب شعارهای «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر انگلیس»، بنیادگرایان اسلامی را، با شعارهای «مرگ بر چین»، «مرگ بر روسیه»، پاسخ دادند. ارزیابی درست از این تبادل شعار بین طرفداران دو دیدگاه ارتجاعی سرمایه داری شریک در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، می تواند گوشه دیگری از برخی موضعگیریها و واقعیتهای جامعه ایران را روشن سازد.

علل شعارهای ضد آنگلوساکسونی

شعارهای «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر انگلیس»، دلایل و علل تاریخی بسیاری در همه جهان، بویژه در میهن ما دارد. مهمترین آنها، ماهیت استعمارگرانه و میلیتاریستی- امپریالیستی این دولتها، دخالتهای بی حد و حسر آنها در امور دیگر کشورها، انجام کودتاهای نظامی و بر سر کار آوردن حاکمیتهای مزدور و ضد ملی، مزدورپروری و آموزش، سازماندهی و تأمین مالی و تکنیکی باندهای مافیائی، بنیادگرایان مذهبی، تروریستی و خرابکار، بی احترامی به حق حاکمیت و استقلال ملی کشورها و خلقهای مختلف جهان، ترویج و توسعه نژادپرستی، سلطه جوئی و برتری طلبی، جنگهای اشغالگرانه متعدد و تهدید دائمی خلقها، غارت و دزدی ثروتهای مادی و معنوی بشریت و انواع دیگر اقدامات و توطئه های ضد انسانی از سوی امپریالیستهای آمریکا و انگلیس می باشد. لیست سیاستهای ویرانگرانه و غیر مشروع این دولتها را می توان با ذکر نمونه های فراوان به بلندی تاریخ موجودیت آنها ادامه داد که البته، موضوع بحت این نوشتار نیست. 

دولتهای امپریالیستی، بویژه آمریکا و انگلیس، بزرگترین مانع در راه برقراری صلح و امنیت جهانی، پیشرفت و ترقی، رفاه و آسایش بشری بوده، مهمترین عامل توسعه فقر و گرسنگی در جهان بشمار می روند. دامنه اقدامات غیرانسانی این دولتها بحدی وسیع و گسترده است که، با هیچ سند و مدرکی، با هیچ دلیل و شاهدی نمی توان خلاف این مدعا را ثابت کرد و نشان داد که حتی، یک گوشه از کره خاک، یک خلق از تمام خلقهای جهان، از گزند آنها در امان مانده باشد. درست همین خصوصیات، عملکردها و بر بستر همین ویژگی های این دولتهاست که، موجب افزایش رو تزاید نفرت و انزجار جهانی نسبت به امپریالیستهای آمریکا و انگلیس شده است و شعارهای «مرگ بر مرگ»، «مرگ بر انگلیس»، «یانکی گو هوم» و غیره، بر زبان همه خلقهای جهان و از آن جمله مردم ایران که، زخم کاری آنها را سالها و بارها تحمل کرده است، دائما تکرار می شود.

مردم ایران غارت طولانی مدت ثروتهای مادی کشور، حضور ۵۰ هزار مستشار آمریکائی، وجود پایگاههای استراق سمع برعلیه کشورهای دوست و همسایه،  در کنترل داشتن ارتش کشور ما و از همه بدتر، انجام  کودتای فاجعه بار و دهشتناک ٢٨ مرداد سال ۱٣٣٢ بر علیه دولت ملی و قانونی دکتر محمد مصدق و تحکیم پایه های دولت مزدور پهلوی دوم که خود باعث فراهم شدن زمینه مساعدی برای روی کار آمدن روحانیت مرتجع شیعه در ایران گردید و همچنین، دخالتهای مستمر و اقدامات ضد ایرانی آنها پس از انقلاب بهمن سال ۱٣۵۷ را هنوز فراموش نکرده است. این خلاصه، شمه ای است از علل و دلایل تکرار شعارهای « مرگ بر مرگ»، « مرگ بر انگلیس» در ایران ما. شدت و وسعت اقدامات ضد انسانی این دولتها بقدری نفرت انگیز است که، حتی، بسیاری از جریانها و گروههای سیاسی مرتجع، از جمله بنیادگرایان و جزم اندیشان مذهبی حاکم بر ایران نیز صرفنظر از اینکه، وسیعترین روابط اقتصادی و بازرگانی را با غرب دارند، اهداف ضد مردمی خود را در ورای پرده شعارهای ضد آنگلوساکسونی پنهان می سازند.

علل شعارهای ضد چینی- روسی

دولتهای چین و روسیه هیچ یک از ویژگی های آمریکا و انگلیس را دارا نیستند. دولت و مردم کشور پر جمعیت چین با سنن تاریخی خاص خود، تقریبا به این شعار منبعث از باورهای کنفوسیوسی: «تا زمانی که یک بد بخت در جهان وجود داشته باشد، هیچ کس حق ندارد خود را خوشبخت حس کند»، وفادار است. کشور چین تا پایان جنگ جهانی دوم مستعمره ژاپن بود. فقر و فاقه در این مملکت بیداد می کرد. مردمان بسیاری در قایقهای چوبی بدنیا می آمدند و در همانجا نیز عمر خود را به پایان می بردند. در کشور چین حتی یک و نیم دهه بعد از انقلاب خلقی سال ۱٩٤٩، رخشها(رکشها) در خیابانهای شهرها کار می کردند(رخشها، انسانهائی بودند که ارابه های جابجائی مسافر به آنها بسته می شد). دولت چین وارث، حزب کمونیست(مائوئیست) است که از راه رشد سوسیالیستی عدول کرده است. رشد اقتصادی چین در طول دو دهه اخیر، بین ۵/٨ تا ۱٣ درصد نوسان می باشد. کالاهای ارزان چینی، تقریبا تمام بازارهای جهان را تحت اختیار خود گرفته است. طبق اعلام رسمی های امپریالیسم، اینک چین سومین قدرت اقتصادی بزرگ جهان است و تا دو دهه آتی جهان را خواهد بلعید...

دولت کنونی روسیه، بعد از تخریب سوسیالیسم و تجزیه اتحاد شوروی، از ترکیب و ائتلاف مافیای جنایتکاران و الیگارشی مالی که اساساً یا ملیت یهودی دارند و یا از سوی بنیادهای صهیونیستی حمایت می شوند، تشکیل یافته است. در سایه حاکمیت این دولت، دهها هزار موسسه صنعتی و تولیدی بجا مانده از دولت شوروی نابود گردید و کشور روسیه از کشور تولیدکننده به یک کشور مصرف کننده تبدیل شد مثلا؛ اتحاد شوروی و سپس روسیه که اولین و بزرگترین سازنده هواپیما، بالاخص هواپیماهای بی سرنشین بود، ماه گذشته سال جاری، ۱٢ فروند هواپیمای بی سرنشین از اسرائیل خریداری کرد. دهها هزار آبادی این کشور از صفحه زمین پاک شد. در طول فقط سه- چهار سال اول تخریب سوسیالیسم، فقر و ثروت بین نود و نه درصد و یک درصد جامعه، با سرعت نور، تقسیم گردید. چندین ده نفر که بیشتر آنها هم یهودی الاصل هستند، هر کدام دهها میلیارد دلار ثروت مردم را تصرف کردند و دهها میلیون نفر تا درجه فقر مطلق رانده شدند(مراجعه کنید به کتاب «جعلیات و حقایقی پیرامون شوروی و روسیه سرمایه داری»، نوشته ایگور لیگاچف، ترجمه همین قلم)... مطالعه و بررسی تجربه روسیه پیرامون متدها و چگونگی انباشت سرمایه برای آنهائی که سیمای دموکرات و انسانی از سامانه سرمایه داری و سرمایه دار ترسیم می کنند، می تواند بسیار آموزنده باشد.

با این توصیف کوتاه از دولتهای چین و روسیه، همچنانکه فوقا گفته شد، این دو کشور، بلحاظ سنن تاریخی و بخصوص روسیه بلحاظ ضعف اقتصادی، سیاسی و کمبود امکانات تبلیغی، نمی توانند در امور داخلی هیچ کشوری دخالت کنند. به هیچ کشوری در هزاران کیلومتر دورتر از خاک خود لشکرکشی نکرده و به اشغال درنیاورده اند. دارای صدها پایگاه نظامی در کشورهای مختلف جهان نیستند. ایران را در محاصره کامل نظامی و اقتصادی خود ندارند و هیچ کشوری را با نیروی نظامی تهدید نمی کنند. برنامه ها و سیاستهای داخلی هیچ کشوری را مورد تآئید و یا تردید قرار نداده و دخالت نمی کنند. گزینه های مختلف بر علیه کشورهای «نامطلوب»، از جمله بر علیه ایران را روی میز ندارند. از قاتلان و شکنجه گران مبارزان ایران و دزدان ثروتهای ملی کشور حمایت نکرده، امکانات سازماندهی، تأمین مالی- تبلیغاتی آنها را فراهم نمی آورند. صدها میلیون دلار پول مالیات دهندگان و ثروتهای باد آورده را برای بر هم زدن اوضاع داخلی کشور ما صرف نکرده و هزاران دروبین خبرساز هم به داخل میهن ما نفرستاده اند. انتخابات هیچ کشوری را پیشاپیش مورد تأئید و یا تردید قرار نداده و پیرامون آن جوّسازی نمی کنند. صادر کننده دموکراسی از نوع «دموکراسی جوان» در یوگسلاوی، عراق، افغانستان، گرجستان، اوکرائین و دیگر کشورها نیستند. در هیچ کشوری انقلابات رنگی مشابه انقلابات مخملی، نارنجی، لاله ای و غیره در کشورهای اروپای شرقی و برخی جمهوریهای شوروی براه نیانداخته اند. البته، این لیست را هم می توان با ارائه نمونه های فراوان، طولانی تر کرد که در این نوشته نیازی بدان احساس نمی شود.

مقایسه ویژگی ها، ماهیت، عملکردها و سیاستهای این چهار کشور بویژه در مقابل ایران، که برعلیه آنها در پایان نماز جمعه شعارهائی بین طرفداران نئولیبرالها و محافظه کاران جمهوری اسلامی مبادله شد، هیچ دلیل قانع کننده ای بدست نمی دهد که بتوان علت شعارهای ضد چینی و ضد روسی را توضیح داد. اگر مبنای این شعارها، پیام تبریک دولتهای چین بمناسبت انتخاب مجدد احمدی نژاد باشد، امری کاملا غیر منطقی و خصمانه است. زیرا، همانطور که اشاره شد، این کشورها، با رعایت اصول و موازین دیپلوماتیک، بدون دخالت در امور دیگر کشورها، بدون اظهار تأئید و یا تردید، بر اساس، نتایج رسمی تبریک گفته اند و لاغیر. اگر روابط حسنه سیاسی بین ایران و این دو کشور باعث خشم اصلاح طلبان حکومتی شده باشد، آن را فقط می توان یک اقدام ناعاقلانه توصیف کرد. زیرا، مردم ایران و نیروهای مترقی آن، در جهت برقراری روابط سیاسی سازنده، مفید و برابر حقوق با همه کشورها و خلقهای جهان و در جهت تنش زدائی با کشورهائی که دهه های طولانی در موضع خصمانه با ایران قرار گرفته اند، مبارزه می کنند. تخریب روابط با کشورهائی که حق حاکمیت ملی ما را محترم می شمارند، در برنامه هیچ نیروی مترقی ایرانی گنجانده نشده است. اما، بنظر می رسد واقعیت شعارهای ضدچینی- ضد روسی فراتر از اینهاست.

واقعیت این است که، رشد سریع اقتصادی چین و روسیه در کنار کشورهای هند، برزیل و آرژانتین، تشکیل کشورهای سازمان همکاری شانگهای، راهیابی و تسلط کالاهای چینی بر بازارهای جهانی، پیدایش پنج قدرت اقتصادی بزرگ موسوم به «بریک»، رشد ملی گرائی در دولت روسیه و مقابله با برخی سیاستهای غرب، به یکی از موانع اصلی و بازدارنده جهانی سازی امپریالیستی تبدیل گردیده و موجبات نگرانی شدید غرب را فراهم ساخته است. کوبیدن مدام غرب بر طبل «خطر اژدهای زرد»، همه و همه، نشانه نارضایتی از سیاستهای روسیه و چین، و اقداماتی است در جهت مقابله با آنها.  واضح است که بعد از تجزیه اتحاد شوروی، تجزیه کشور کنونی روسیه، متشنج کردن اوضاع داخلی هند و چین، جدا کردن مناطق ملی آن (از جمله مناطق تبت و سینکیانگ)در صدر برنامه های غرب قرار دارد. حوادث دو سال اخیر تبت و ترکستان شرقی در چین، عملیات تروریستی در هند، جنگهای موضعی و منطقه ای در روسیه را می توان بخشی از فعالیتهای غرب برای پس راندن و یا حداقل، برای متوقف کردن رقیب نامید. حمله به یوگسلاوی، افغانستان و عراق و اشغال آنها، بمباران سفارت چین در بلگراد، نا آرامی های خونین منطقه دارفور در سودان و در دیگر مناطق جهان و غیره، حلقه هائی از زنجیره این سیاست غرب بشمار می روند. در کنار این اقدامات عملی، گسترش دامنه تبلیغات برعلیه موانع جهانی سازی امپریالیستی و ایجاد پیش زمینه برای تحریک روحیات ضد چینی در میان نا آگاهان سیاسی و پیروان آنها، آتش زدن پرچم چین و فریادهای «مرگ بر چین» از زبان تبتی ها و اویغورهای تحت الحمایه غرب، بخش دیگری از سیاست غرب را تشکیل می دهد. در ایران نیز اگر تبلیغات مستمر غرب برعلیه احداث و راه اندازی موقت نیروگاه هسته ای بوشهر و سقوط هواپیمای توپولوف ساخت روسیه در قزوین را در نظر بگیریم، موضوع باز هم روشن تر می شود. غرب در حالیکه، در مورد انفجار از پیش طراحی شده نیروگاه اتمی چرنوبل بدست خرابکار آموزش دیده در مرکز تحت کنترل بنیاد جورج سورس سکوت می کند، در حالیکه، سقوط هواپیمای «آ ٣٣۰» به اقیانوس را بدون آنکه به کشور سازنده اش اشاره ای بکند، یک سانحه ساده هوائی می خواند، در تمام این مدت تلاش می کند، رنگ و نشان سیاسی به سقوط توپولوف بزند.

در مجموع اگر هدف از شعارهای هر دو طرف رد دخالت خارجی در امور ایران می بود، من به سهم خود، صرفنظر از اینکه این بیگانه، آمریکا و اروپا  و یا چین و روسیه باشد، دست همه کسانی را که در هر گوشه جهان با دخالت بیگانگان در امور کشورشان مخالفت می کنند، با محبت و احترام می فشردم. ولی، تمام شواهد و قرائن موجود حاکی از آن است که هر دو جناح رژیم جمهوری اسلامی ایران پیوندهای بسیار محکمی با دولتهای امپریالیستی، بویژه، غربی دارند. منتها، نئولیبرالها با شعارهای ضد چینی- روسی خود، آن را تأئید می کنند اما، جناح محافظه کاران، روابط و نیات واقعی خود را در ورای شعارهای ضد امپریالیستی پنهان می سازند. 

با این توصیف، در ایران ما نیز این صداها بگوش رسید. بویژه، اگر این را هم در نظر بگیرم که، پس از گذشت قریب یک ماه و نیم از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، مسئله همکاری و همآهنگی عملی رهبران «موج سبز»(حتی اگر بدون توافق قبلی باشد) با نهادها، بنیادها و رسانه های خبری و اینترنتی غربی مانند تلویزیون «صدای آمریکا»، «بی. بی. سی. فارسی»، «دویچه وله»، «فیس بوک»، «تویتر» و غیره، موجی از ابهام و نگرانی در ایران بوجود آورده و بحثهائی را سبب شده است، دور از ذهن نیست که، سر دادن شعارهای ضد چینی و ضد روسی از سوی پیروان اصلاح طلبان، یک اقدام آگاهانه و هماهنگ با غرب، در جهت انحراف اذهان عمومی و ایجاد فضای مغشوش برای پنهان کردن واقعیتهای دخالت غرب در امور ایران بوده باشد.

سوم مرداد ۱٣٨٨


July 25th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی